محل تبلیغات شما



تولد یکی از نزدیک ترین دوستان بود، بر خلاف اکثر تولدهایی که این روزها توی کافی شاپ یا رستوران و . بیرون از خونه ها برگزار میشد، این تولد در منزل بود و همه چی هم با کمک هم انجام شد، از پخت و پز و آماده کردن وسایل و . خیلی اینجوری تعامل بیشتر میشه بین دوستان، تا اینکه همه چی حاضر و آماده باشه.

بگذریم.

بخش بریدن کیک تولد و خوردن کیک شکلاتی خوشمزه تموم شد، تقریبا ساعت دو شب بود و خیلی خسته بودیم، من چون تجربه شستن ظرفهایی که مواد غذایی روش خشک شده رو دارم، میدونستم که اگه قرار باشه که ما ظرفها رو همینطوری بزاریم بمونه، پدر اون کسی که قراره زحمت ظرفها رو بکشه، در میاد.

هم خسته بودم و هم نگران اون بنده خدایی که قراره ظرفا رو بشوره.


دوره ای زندگی میکنیم که خیلی داریم استرس رو تجربه میکنیم، همه اش صدای زنگ و اس ام اس و پیام هایی که برامون توی واتس اپ و تلگرام و اینستاگرام میاد یه کمی آرامش رو ازمون گرفته و باعث شده که سر در گم شیم و ندونیم که چه اتفاقی داره میافته و زمان هم که همینجور سریع میگذره. و اصن وقتی باقی نمیمونه که بخوایم برای بهتر شدن زندگیمون کاری کنیم.

چی میشد اگه اضطراب کمتری رو در طول روز داشتیم؟ چی میشد آگاهانه تر زندگی میکردیم؟ چی میشد که تسلط بیشتری به زندگیمون داشته باشیم؟ چی میشد اگه میتونستیم زمانی از روز رو پیدا کنیم که برای خودمون و زندگیمون وقت بیشتری بذاریم؟ چی میشد اگه روی یه سری کار سرمایه گذاری میکردیم که بتونیم رضایت بیشتری رو هم از خودمون و هم از زندگیمون داشته باشیم؟

قرار هست که باهم فهرست بهترین کارهایی که میتونه برامون رضایت از خودمون و زندگیمون به همراه بیاره و خلاصه کاری کنه که ما بیشتر و بهتر زندگی کنیم رو ادامه نوشته، بررسی کنیم.


این قسمت یه پیش نیازی خیلی کوچیک داره که میتونید رو لینک زیر کلیک کنید و یه نگاه ریزی بندازین :

معجزه اول صبح قسمت اول

توی بخش دوم به بحث فرآیند تغییر عادت میپردازیم. یعنی اینکه ما تا قبل اینکه بخوایم سحر خیزی رو جزئی از زندگیمون کنیم، یه عادت دیگه ای داشتیم و یه مدل دیگه زندگی میکردیم و یه جور دیگه ای فکر میکردیم.

حالا از وقتی که این مطالب به چشممون خورده میبینیم که سحر خیزی به امتحان کردنش می ارزه. اما خیلی وقتها شده که نشه. نشه یه عادت جدیدی رو ایجاد کرد، هممون امتحان کردیم و نشده. خواستیم هر روز ورزش کنیم اما به خودمون اومدیم و دیدیم که اصن از ورزش کردن خبری نیست. 

خواستیم که هر روز کتاب مطالعه کنیم اما دیدیم که بعد از یه هفته دیگه هیچ خبری از کتاب نیست. خب سحر خیزی هم میشه یکی مثه همین کارها دیگه. به زودی زود فراموش میکنیم و برمیگردیم به همونجایی که قبلا بودیم.

میخواین بدونین که چطور میشه یه عادتی رو در خودتون ایجاد کنین؟ در ادامه نوشته منتظرتونم


کتابی رو شروع کردم به نام " miracle of morning for witers " میشه معجزه اول صبح برای نویسنده ها.

این کتاب رو به چه علت انتخاب کردم؟ چون این روزها خیلی سرمون شلوغه و بیشتره وقتمون چه بخوایم و چه نخوایم داره توی شبکه های اجتماعی و فیلم و سریال و . میگذره، و در عمل وقتی برای اینکه بتونیم رشد کنیم و مهارتهامونو توسعه بدیم باقی نمیمونه.

اما فکرش رو بکنید که چی میشد اگه میتونستیم زمانی در روز رو پیدا کنیم که هیچ کسی مزاحم کارمون نشه و هیچ برنامه و کانالی هم نباشه که اون موقع در روز فعالیت داشته باشه، زمانی در روز که عوامل حواس پرتی به حداقل خودشون نزدیک هستن.

این زمان، زمانی هست که اکثر مردم خوابن، یعنی صبح خروس خون. 

حالا اگه میخوای چندتا شگردی رو که به شما کمک میکنه که در پنج دقیقه بتونی سحر خیز شی. ادامه ی مطلب رو فشار بده.


علتش رو نمیدونم که چرا این وقفه به وجود میاد اما باید وجود همچین وقفه هایی رو پذیرفت. 

یکی از علتهایی که حدس میزنم این هست که هر روز نوشتن همراه با درد و فشار روانی هست. یعنی در ابتدای هر کاری بخوایم یه کار جدیدی رو شروع کنیم و تبدیلش کنیم به عادت طبیعی هست که وسط کار رها کنیم و بعد از مدت ها دوباره برگردیم.

یکی از علتهای دیگه این بود که احساس میکردم که وقتی قراره که هر روز پست بزارم، نمیتونم چیز با ارزشی رو به اشتراک بزارم. یعنی میتونم این زمانی که صرف نوشتن میکنم رو برم یه کتاب درست و حسابی بخونم یا یه کتاب درست و حسابی ترجمه کنم و خلاصه این که به ورودی هام توجه کنم تا خروجی هام

یعنی بیشتر از اینکه نگران خروجی های مغزم باشم مثله همین هر روز نوشتن بیام نگران ورودی هام باشم مثه مطالعه ی روزانه.


نمیدونم چرا این روزها همه خیلی عجله دارن؟ 

چرا همه دوست دارن که در مدت زمان کوتاهی به نفر خیلی خفنی در شغلشون تبدیل شن؟

چرا همه دوست دارن زود پولدار شن؟

چرا همه دوست دارن که یک شبه شغل دلخواه و مورد علاقشون رو پیدا کنن؟

چرا واقعا؟

نمیدونم این سوالها چرا اومد به ذهنم، اما احساس کردم  که بیشتر حال خراب این روزهای ما و نیتی های ما از اوضاع اقتصاد، بر میگرده به عجول بودن ما. یعنی دوست داریم که همه چی حی و حاضر شه برامون. این نگاه چه تاثیری میتونه روی تصمیم هامون و زندگیمون در بلند مدت بزاره؟


سعی میکنم مطالبی که از پیج اورگانیک مایندد خیلی برام جالب بوده و کمک کننده رو اینجا بنویسم تا هم برای خودم یک مروری شه و هم دوستانی که به این وبلاگ سر میزنن دست خالی نرن.

منبع که همون پیج فخیمه ی اورگانیک مایندد در اینستاگرام هست.

اما کاری که خیلی از ماها دوست نداریم انجامش بدیم و البته زیاد هم انجامش میدیم، به تعویق انداختن کارهایی هست که میدونیم قراره برامون نون و آب شه یا ما رو در بلند مدت خوشحال کنه اما ما از انجامشون فرار میکنیم چرا؟ چون لذت بخشه.

هممون تکنیک هایی رو از اطرافیامون شنیدیم یا اگه خیلی پیگیری میکردیم داخل کتابای مربوط به این زمینه خوندیم. اما چرا هنوز هم داریم ادامه میدیم؟ چرا هنوز کارهایی که میدونیم برای زندگیمون مفیده رو به تعویق میندازیم؟ چرا زبان خوندمون رو به تعویق میندازیم؟ چرا ورزش کردن رو به تعویق میندازیم؟ چرا پیشنهاد دادن به دختری که ازش خوشمون اومده رو به تعویق میندازیم و برای جلو نرفتنمون بهونه میاریم؟


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها